بهـــارمبهـــارم، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره
مهدیــارممهدیــارم، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

ღ بهــــار زندگی من ღ

گــردش ...

لــواســون 17 شهـــریــور 94 "بوجــان" محل فیلمبرداری سریال "تنهــایی لیلا" سد لتیان هم رفتیم که متاسفانه عکس هاش رو نمیتونم بذارم چون دست جمعی گرفتیم. جای همه ی دوستــام خـالی ...
18 شهريور 1394
1510 19 32 ادامه مطلب

سفــر بـه نصف جهــان ...

سفر به اصفهان به روایت تصویر ، شهریور 94 نمایی از میدون نقش جهان و مسجد امام از بالای عمارت عالی قاپو ادامه مطلب یادت نره گلم. فضـــای هتــل میــدان نقـش جهــان سـی و سـه پـل (متاسفانه زاینده رود خشک بود و من خیلی غصه خوردم ) کلیسای وانک   تو این سفر همش تو ماشین میگفتی : دون دون بذار (آهنگ های تند و شاد) مرتضی تاشایی بذار (پاشایی) عاشق آهنگ "...
12 شهريور 1394

ســــــلام ...

 سلام به دختر خوشگلم . به عشقم . بعد از مدتی تنبلی رو گذاشتم کنار اومدم تا کمی برات بنویسم . بعد از ماه رمضون امسال یعنی روزهای آخر تیرماه دیگه برای آخرین بار پوشکت رو باز کردم . (تقریبا تو سه سال و یک ماهگی) شاید بعضی از دوستان که این مطلبو میخونن تعجب کنن که چقدر دیر ولی خب از 2 سالگی شما به این طرف دوبار خواستم بگیرمت و نشد . ولی خدا رو شکر این بار زیاد اذیتم نکردی و طی سه چهار هفته دیگه شبها هم پوشک نشدی . وقتی هم جایی جیش میکردی میگفتم کی اینجا جیش کرده ؟ میگفتی : بابا . بابای بیچاره . یه بار بردمت دستشویی یه کمی جیش کردی گفتم: یه کم دیگه . گفتی: والا جیش ندارم. کلی هم جایزه بابت این کارت گرفتی . اونم بعد از سه سا...
29 مرداد 1394
1640 16 32 ادامه مطلب

دخترم ...

پـایـیـز یا زمستـان چـه تفـاوتی دارد ؟ حضـورت ، صـدایت ، نفـس هـایت و گرمـی دستـانت "بهــاری" میکنـد دنیــای مــرا ... ...
21 تير 1394
1148 14 28 ادامه مطلب

یـه دنیـــا ، یـه بهـــار

ســـلام عزیز دل مامان . امیدوارم هر جا هستی خوش باشی گلم. این روزها خیلی بیشتر مستقل شدی . از جمله کارهایی که خودت انجام میدی اینه که شورت و شلوارت رو خودت میپوشی ، کفشات رو خودت میپوشی . دستات کثیف بشه خودت میشوری البته من گاهی کمکت میکنم که با جیغ و داد شما رو به رو میشم .   مسواک هم گاهی من برات میزنم گاهی هم خودت تو دهنت این ور و اون ور میکنی . چند شب پیش قبل از خواب میگی : به نظرم دلم درد میکنه . بابا از خواب بیدار شده یه کم چشاش سوزش داشت . میگی :بابا پیاز خورده . بابا پشت در خونه در میزنه . میگم بهار درو باز کن . میگی : من دستم بنده . هر وقت بخوام برنج بپزم اول شما باید برنج رو پاک کنی .بعد باید منتظر...
10 تير 1394

شروع سال چهارم زندگی بهـــار ...

سلام دختر قشنگم . خوبی مامانی ؟ فدات بشم که دیگه بزرگ شدی ، خانوم شدی . سال چهارم زندگیت هم شروع شد . ان شالله همیشه سلامت باشی عزیزم . امیدوارم هر روز شاهد پیشرفت و موفقیت تو باشیم گلم . امسال دوتا تولد مختصر داشتی .یکی خونه مامانی ، یکی هم خونه خاله . یه دورهمی کوچولو . ولی خوب بود خوش گذشت . کادو هم گرفتی . یکی دوتا از عکس هاش رو میذارم ادامه مطلب ولی خب همه ی عکس ها رو نمیشه اینجا گذاشت. راستی یه تشکر ویژه هم باید بکنم از تمام دوستای مجازی که با تبریک هاشون مارو خوشحال کردن . من و بهار خیلی دوستون داریم . این روزها حرفهای قلمبه سلمبه زیاد میزنی . مثلا از کلمه های اصلا ، کلا ، البته ، خواهش میکنم ، شاید تو ...
25 خرداد 1394
1196 25 43 ادامه مطلب