بهـــــارم 26 ماهه شد ...
سلام دختر گل مامان. دردونه ی من به سلامتی 26 ماهه شدی. مبارکه گلم . اینم یک گل خوشگل کادوی 26 ماهگیت.
دختر گلم هر روز داری با نمک تر و شیرین زبون تر میشی و برای ما بیشتر و بیشتر دلبری میکنی. گاهی اوقات میای به مامان میگی : دوستت دارم و منو بوس میکنی. فدات بشم گلم.
سوره ی توحید رو به تنهایی میخونی . فقط بعضی جاهاش رو جا میندازی.
شبها گاهی برات قصه میگم که تو دل مامانی بودی و لگد میزدی . بعدش بهت میگم حالا تو تعریف کن . میگی : یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیشکی نبود . بعد همون چیزایی که من برات گفتم رو به زبون شیرین خودت برام میگی و منم ذوق مرگ میشم و میچلونمت. راستی راستی که چه زود گذشت اون روزهای شیرین و سخت.
رنگ آبی و قرمز و زرد و نارنجی و سبز رو قبلا بلد بودی. تازگی سیاه و سفید و صورتی رو هم بلد شدی.
چند روز پیش با میمونت دعوات شده بود . فکر کنم میمونه دستش خورده بود به کتاب شما . یه گریه ای راه انداخته بودی که نگو. زنگ زدی به خاله پشت تلفن با بغض و گریه شکایت میمونه رو میکردی که به کتابم دست زده . البته نمیدونم از چی ناراحت بودی که سر میمون بیچاره خالی کردی.
وقتی میریم بیرون ماشین ها رو نگاه میکنی و میگی : مامان ببین ماشین دُندِه (گُنده) . یا مثلا یه صدای بلندی که از بیرون میاد میگی : صدا دُنده میاد .(گُنده)
چند شب پیش موقع خواب هی غر میزدی . منم خودمو زدم به خواب که شمام کم کم خوابت ببره . دیدم با خودت میگی : عـــــه . حوصلـه ندارم.
به خلال دندون هم میگی : خالِن دندون.
تیله هاتو خیلی دوست داری و مدت زیادی میشینی باهاشون بازی میکنی و سرگرمت میکنه . هر موقع پیداشون نمیکنی میگی : مامان فیله تووو ؟(تیله کو ؟)
پارک هم که میبریمت با هزار دوز و کلک میاریمت بیرون . آخرش هم کلی گریه میکنی و نمیخوای بیای. ولی روابط اجتماعیت خیلی بهتر شده و با بچه ها بیشتر دوست میشی.
وقتی تو ماشین میشینیم میگی :مامان آهنگ بذار. اگه یه آهنگ معمولی بذارم با اعتراض میگی : نـــانــای بــــذااااار .
عاشق مسواک زدنی و تا میگم بهار مسواک بزنیم؟ میدویی سرتو میذاری روی بالشت منتظری تا من مسواکت رو بیارم. فعلا با آب خالی برات مسواک میزنم تا بعدا که بزرگ تر بشی برات خمیر دندون بزنم. دندون هات هم روی 16 تا متوقف شده . 8 تا بالا 8 تا پایین .
خلاصـــــــه ماجراهایی داریم با تو دختر شیطون .
پروژه ی بابای پوشک هم متاسفانه متوقف شد. چون شما خیــــلی زود به زود خودتو خیس میکردی و اصلا زمانش زیاد نمیشد. به توصیه دوستای خوب نی نی سایتی پروژه رو به چند ماه بعد موکول کردیم تا شما یه کمی بیشتر بتونی روی این قضیه کنترل داشته باشی. چون نمیخواستم زیاد اذیتت کنم تا خدای نکرده اثر منفی داشته باشه.
اینم بهـــار با میمون بیچاره که گفتم دعواش کرد.