ســــــلام ...
سلام به دختر خوشگلم . به عشقم . بعد از مدتی تنبلی رو گذاشتم کنار اومدم تا کمی برات بنویسم .
بعد از ماه رمضون امسال یعنی روزهای آخر تیرماه دیگه برای آخرین بار پوشکت رو باز کردم . (تقریبا تو سه سال و یک ماهگی) شاید بعضی از دوستان که این مطلبو میخونن تعجب کنن که چقدر دیر ولی خب از 2 سالگی شما به این طرف دوبار خواستم بگیرمت و نشد . ولی خدا رو شکر این بار زیاد اذیتم نکردی و طی سه چهار هفته دیگه شبها هم پوشک نشدی . وقتی هم جایی جیش میکردی میگفتم کی اینجا جیش کرده ؟ میگفتی : بابا . بابای بیچاره .
یه بار بردمت دستشویی یه کمی جیش کردی گفتم: یه کم دیگه . گفتی: والا جیش ندارم.
کلی هم جایزه بابت این کارت گرفتی . اونم بعد از سه سال.
الان گاهی اوقات از دستت در میره و یه کمی لباست رو خیس میکنی . اونم به خاطر تنبلی که دستشویی نری . چند روز پیش پای لب تاپ نشسته بودی گفتی : مامان گفتم : بله گفتی : هیچی ، اشکال نداره . فهمیدم یه کاری کردی اومدم دیدم یه کمی خودتو خیس کردی . منم دعوات کردم چون میدونم به خاطر اینه که حال دستشویی رفتن نداری اینجوری میکنی . بازم خدا رو شکر کابوس این پروژه هم تمام شد .
اینم خرگوشی که بابت بای بای پوشک جایزه گرفتی .
حالا یه کمی از شیرین زبونی هات بگم .
گاهی وقتا میگم بهار یه کمی دعا کن آمین بگم . میگی : خدایا یه نی نی به ما بده . فکر کنم دیگه باید دست به کار بشیم . چون واقعا عاشق نی نی هستی . وقتایی که میگم دلم درد میکنه میگی : نی نی تو دلته ؟ یا مثلا نافت رو نشونم میدی میگی : نی نی تو دلمه ، اینم دماغشه .
یه بار بهت گفته بودم اسم نی نی مون باران هست (الکی) . یه بار که ازت پرسیدم اسم نی نی مون چیه قشنگ گفتی: باران . حرف "ر" رو قشنگ تلفظ کردی . انقدر ذوق مرگ شده بودم که نگو . عین روزهایی که تازه به حرف افتاده بودی .هی ازت میخواستم تکرار کنی. البته اگه حرف "ر" وسط کلمه باشه بیشتر اوقات میتونی تلفظ کنی . اما برای اول و آخر کلمه هنوز مشکل داری .
شبها که میخوایم بخوابیم گاهی به یه بهانه هایی میخوای که چراغ رو روشن کنیم .میگی : چراغ رو روشن میکنی لفطا؟ (لطفا)
استخون مرغ دستت بوده داشتی میخوردی به یه استخون ریز رسیدی میگی: ببین خالن دندون داره . (خلال دندون)
همه ی ماشین های سمند تو خیابون رو میشناسی . از هر زاویه ای هم ببینی تشخیص میدی . دیروز به بابا میگی : زنه تو ماشین قایم شده میگه: در خودرو باز است . آخه یه بار از من پرسیدی اینجوری بهت گفته بودم .
اسم کوچیک عمه و مامانی و حاج آقا و خاله ها و بیشتر بچه هاشون و عمو و زن عمو و بچه های عموهات رو بلدی . (گهگاهی که حواست نیست اشتباه میگی)حتی اسم کوچیک یکی دوتا از شوهر خاله هات رو هم بلدی. میدونی چرا اینجا گفتم ؟ چون تعدادشون هزارماشالله زیاده عجیبه برام که تو اسم بیشترشون رو بلدی.
وقتایی که موبایل میخوای و بهت نمیدم هی جلوم قر میدی و میگی نی نای نای . منم دلم ضعف میره و تسلیم میشم .
اگه بابا باهات شوخی کنه و اذیتت کنه میای میگی: به بابا بگو چرا بچه مو اذیت کردی ؟
چند روزی بود سرگیجه و سردرد داشتم تا بالاخره دیشب رفتم دکتر و سرم زدم تا بهتر شدم . انقدر نگران بودی که هی میپرسیدی : خوب شدی ؟ وقتی هم زیر سرم بودم میومدی پای تخت و برام بوس میفرستادی عزیزم. فدای مهربونیت بشم گلم.
اگه بازم یادم بیاد میام برات مینویسم . البته اگه این شبکه های اجتماعی اجازه بده.
دوستت دارم یه دنیــــــااااااااااااا.
.: بهـــارم تا این لحظه ، 3 سال و 2 ماه و 6 روز سن دارد :.