واکسن 18 ماهگی بهار
سلام عزیزم . خدا رو شکر اینم تموم شد.
راستش خیلی استرس داشتم. از چند روز قبلش از نگرانی شبها خوابم نمیبرد و هر لحظه بهش فکر میکردم که چه طور
میگذره مخصوصا اینکه قرار بود تنها ببرمت و بابایی نمیتونست بیاد. آخه دفعه های قبل من اصلا تو اتاق واکسیناسیون نمیوندم و بابایی تنها میرفت . ولی بالاخره دیروز شما رو بردم و دوتا واکسن به دوتا پاهات زد. خیلی گریه کردی عزیزم ولی
از اونجا که اومدیم بیرون دیگه یادت رفت. منم داروت رو مرتب دادم . تا عصر هیچیت نبود . عصر به بعد درد پات شروع شد و
هی بیشتر میشد. دیگه نمیتونستی راه بری. پاهات رو نشون میدادی با ناله میگفتی : اینه ...اینه . یعنی درد میکنه. خیلی کم تب داشتی . آخر شب بی قراری هات بیشتر شد. از سر و کول ما بالا میرفتی و گریه میکردی تا بالاخره خوابت برد.
ساعت نزدیک 2 شب بازم پاشدم داروهات رو دادم . یه کم گریه کردی و باز خوابت برد.خدا رو شکر امروز خیلی بهتری عزیزم. فقط بی حالی و یه کم غر میزنی . اشکال نداره عزیزم . انشالله که تو همیشه خوب باشی تا منم خوب باشم واکسن
بعدی دیگه رفت تا 6 سالگی .
راستی جدیدا وقتی میرم بشورمت میگی: داغو ..داغو ( داغ بود)
وقتی که یکی سرفه یا عطسه میکنه یا یه صدای بلند میشنوی به زبون خودت که من نمیتونم تلفظ کنم میگی: ترسید. یعنی ترسیدم.
چند تا از عکس هات رو هم گذاشتم ادامه مطلب .برو ببین.