تعطیلات محرم 93 ...
سلام عزیز دل مامان . خوشگلم . امروز 17 آبان ماه 1393 هست . ما هفته ی گذشته روز یکشنبه رفتیم رو به کاشان تا تاسوعا و عاشورا رو اونجا بگذرونیم . چون چند روز دنبال هم تعطیل بود فرصت خوبی بود تا بریم دیدارها رو تازه کنیم . دیروز جمعه هم برگشتیم سر خونه زندگیمون و دوباره روز از نو ، روزی از نو . ولی خب با دیدن مامان و بابا و خواهر و برادرها حسابی شارژ شدیم . ولی وقتی میرسیم خونه شما مدام بهونه گیری میکنی و معلومه دلتنگی . چون اونجا حسابی دورت شلوغه و بهت خوش میگذره .
حالا یه کمی از کارهای دخترم بگم .
وقتی کاشون بودیم خاله یه کم سرما خورده بود و میخواست بره دکتر . شما به من گفتی : خاله سرما خورده ؟ گفتم : آره مامان . الان میخواد بره دکتر . گفتی : دکتر خاله رو دُرستش میکنه ؟
وقتی ناخنات بلند میشه میگم : بیا ناخنات رو کوتاه کنم . ببین ناخنات کثیف شده . اگه اینجوری غذا بخوری موشه میره تو دلت ، دلت درد میگیره . حالا پریشب یه کمی دلم درد میکرد میگی: مامان موشه رفته تو دلت؟
بهت یاد دادم وقتی آب میخوری میگی: سلام بر حسین (ع).
راستی چند تا از کلمه های انگلیسی رو یاد گرفتی .
جوجه سیب موز پرتقال تلویزیون گوسفند نی نی بادکنک
اینا رو خیلی خوب بلدی . گربه رو هر دفعه یادت میره . البته اگه از روی کارت ازت بپرسم نشونم میدی ولی نمیدونم چرا تو ذهنت نمیمونه . سگ رو هم تازه یادت دادم . هزاررررررر ماشالله به دختر باهوشم .
فدای چشای خوشگلت بشم عزیزم .
ادامه مطلب یادت نره .
فدای ژست گرفتنت ....
بهار کنار نخل هیئت ...
صحنه ای زیبا از هیئت عزاداری امام حسین در مشهد اردهال .
و این هم پاییز کوچه باغ . ( خونه ی آقا جون)