گـاهی تلـخ ، گـاهی شـیریـن
سلام عزیزکم . خانوم من . خوبی مامان؟ ان شالله وقتی این پست رو میخونی هر جا هستی سلامت باشی.
تو پست قبلی نوشتم که حالت خوب نبود و دکتر گفت حساسیته ولی متاسفانه شب جمعه حالت خیلی بدتر شد و تب کردی . سرفه هات هم انقدر شدید شد که یک لحظه بهت امان نمیداد . خلاصه پنج شنبه شب گذشته ساعت تقریبا 12 شب بود که بردیمت کلینیک کودکان .(خوشبختانه اونجا شبانه روزی هست) وای انقدر شلوغ بود که نگو . بیچاره همه بچه ها مریض شده بودن . یکی کمتر یکی بیشتر. به محض اینکه دکتر دیدت گفت اوضاعش خیلی خرابه و چند ساعتی باید اینجا بستری بشه . بمیرم برات اولین بار بود سرم میزدی . چون باید چند تا آنتی بیوتیک بهت تزریق میکردن که از طریق سرم این کار انجام شد .موقع رگ گرفتن خیلی گریه کردی ولی خدا رو شکر بعدش دیگه خوابیدی . اون شب ما ساعت 4 صبح خونه بودیم .فرداش حالت خیلی بهتر شد ولی گاهی به خاطر عفونت یه کمی تب میکردی که با استامینوفن رفع میشد . بعدش هم رفتیم همونجا تا از سینه ت عکس بندازن . دکتر رادیولوژی گفت لباس هاشو در بیارید . وقتی لختت کردیم کلی ذوق کرده بودی و میخندیدی و خدا رو شکر بدون درد سر عکس رو ازت انداختن . یه کمی عفونت تو ریه هات بود که دکتر گفت با آنتی بیوتیک رفع میشه و هنوز داری دارو میخوری . فقط خدا رو شکر که به خیر گذشت . روزهای بدی بود . خدارو شکر که خوبی عزیز دل مامان . این چند روز وبلاگ بعضی از دوستات رو هم که خوندم دیدیم گرفتار همین بیماری هستند . ان شالله که اونا هم زود خوب بشن تا ماماناشون دیگه غصه نخورن . از دوستای گلم هم که این چند روز جویای حالت بودن ممنونم . امیدوارم همیشه با بچه های نازشون سلامت باشن .
راستی چند تا از شیرین زبونی هات رو هم برات بگم تا یادم نرفته .
چند روز پیش به بابا گفتی : آرزو دارم بخون . بابا متوجه نشد گفت چی؟ گفتی: من یه پرنده م ، آرزو دارم بخون . انقدر من و بابا بهت خندیدیم . آخه یه بار بابا این آهنگ رو برات خونده بود ولی تو هنوز یادت بود . کلا از اینکه برات شعر و آهنگ بخونیم خیلی خوشت میاد .
از کلمه های انگلیسی ماشین و کفش رو تازه یاد گرفتی که با این دوتا الان 22 تا کلمه بلدی.
کتاب کدو قلقله زن رو انقدر قشنگ برام میخونی که اون لحظه میخوام بچلونمت.
راستی سوره ی حمد یا به قول خودت نَعبُدُ رو تقریبا یاد گرفتی و فقط تو چند تا کلمه ش مشکل داری .
کلا خودت خیلی مشتاق یاد گیری هستی . مثلا همین سوره ی حمد رو انقدر به من گفتی بخون تا بالاخره یاد گرفتی .
هـــــزارررررررر ماشالله به دختر باهوشم . دوستت دارم عزیزم.
.: بهـــارم تا این لحظه ، 2 سال و 8 ماه و 12 روز سن دارد :.