بهـــارمبهـــارم، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره
مهدیــارممهدیــارم، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

ღ بهــــار زندگی من ღ

شیرین زبونی بهار....

سلام گل مامانی ...امروز 21 آذر 92 هست. صبح یه کمی کار داشتم   شما رو گذاشتم پای لب تاب و برات اَبودَ (عموپورنگ) گذاشتم.. بعدش بردمت حموم . گذاشتم یه کمی آب بازی کنی تا خودم کارهامو انجام بدم .بعد که از آب بازی خسته شدی صدام کردی. من:جانم؟ بهار: لالا من:لالا میاد؟ بهار: اَمی (شیر) من:باشه عزیزم ..نمیدونی چقدر دلم برات ضعف رفت. اینجوری بهم فهموندی میخوای شیر بخوری لالا کنی. من معمولا وقتی میخوام بخوابونمت در اتاق رو میبندم تا سروصدا اذیتت نکنه. امروز در باز بود. خودت درو بستی و اومدی کنارم لالا کردی. تو خونه همش تکرار میکنی . عمه ، عمو ، دایی ...... سعی میکنی کلمات رو درست تلفظ کنی . از وقتی با کارت های ب...
21 آذر 1392

اومدم از تو بگم بهارم....

سلام عزیز دلم ...خوبی مامانی؟ امروز اومدم کمی از کارها و شیطنت هات برات بگم. الان شما 17 ماه و 11 روزته . 11 تا هم دندون کوچولو خوشگل داری. کتاب می می نی رو برات گرفتم برمیداری میگی می می می (می می نی) .توی کتاب عکس کبریت هست میگی : دا (داغ) ... به چایی هم میگی دا (داغ) میشینی روی پاهات میزنی و از خودت صدا در میاری .. یعنی اتل متل توتوله . ازت میپرسم ببعی میگه ؟؟؟؟ بَ بَ   عاشق انگوری ... بهش میگی : اَنو  نون هم خیلی دوست داری ...وقتی نون میخوای میگی : نو گوشی رو برمیداری میگی : اَدو (الو) به خرسی میگی : دی دی عکس بچه ها رو که میبینی میگی : نی نی ..یکی نیست بگه خودت...
4 آذر 1392

باز هم بهار.........

سلام دختر گلم..خوبی عزیزم؟ الان که دارم این مطلب رو مینویسم شما 16 ماه و 10 روزته. عزیزم هر روز داری با نمک ترمیشی و من و بابایی از کارهای تو ذوق میکنیم. مثل طوطی حرفای ما رو به زبون خودت تکرار میکنی. وقتی برات غذا میارم میدویی پشت لب تاب میشی تا برات عمو پورنگ بذارم و شما غذاتو بخوری. عاشق شعرهای عمو پورنگی. برات شعر میخونم .... یه روزی آقا خرگوشه *رفت دنبال بچه موشه*موشه دوید تو سوراخ*خرگوشه گفت: (به اینجا که میرسه شما میگی) آخ .... این شعرو خیلی دوست داری و بعضی جاهاشو با من تکرار میکنی. با آهنگ برات میخونم: تو خوشگل مامانی؟؟؟میگی : بَــبــه (بله) ازت میپرسم گاوه میگه؟ میگی: ماااااااااااااااااا.......هاپو چی میگه؟؟ هاپ.............
5 آبان 1392

15 ماهگی بهار...

سلام عزیز دلم. خوشگل مامان .امروز 24 شهریور 92 هست. 15 ماهگیت مباااااااااارککککککککککک.    میدونی چرا خوشحالم و 15 ماهگیت انقدر برام مهمه؟ چون امروز شما رسماٌ راه افتادی. هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا عزیزم امروز کلی تو خونه قدم زدی و من لذت بردم. خودت از زمین پا میشی و راه میری. خیلی منتظر همچین روزی بودم.خدایا شکرت. کارهای دیگه هم یاد گرفتی. مثلا خودت میری رو صندلیت و میای پایین. تازگی چنگال میدم دستت خودت میوه رو برمیداری میخوری. اعضای بدنت رو تقریبا میشناسی.صدای کلاغ رو خیلی بامزه درمیاری. وقتی غذات تموم میشه میگم بگو الهی شکر ،دستاتو رو به آسمون میکنی. وخیییییییییییلی کارهای بامزه ی ...
24 شهريور 1392

بهار چه کارهایی یاد گرفته؟

سلام دختر گلم .... خوبی خانمم؟الان 14 ماه و 9 روزته. این روزها داری کارهای جدید یاد میگیری و خیلی از کارها رو از بزرگ تر ها تقلید میکنی... وقتی ازت میپرسیم گوشات ، موهات ، مماغت ، النگوهات کو اونا رو نشون میدی . وقتی میگیم بهار کو ؟ خودتو با انگشت نشون میدی. وقتی چیزی رو نشون میدی میگی: اینه وقتی از چیزی ناراحت میشی دعواش میکنی میگی : بَب (یعنی بد) و این شامل جارو برقی بیچاره هم میشه. وقتی کار بدی میکنی میگم واااای واااای ... تند تند میزنی روی دست. عروسکتو بغل میکنی و خودتو تکون میدی یعنی لالاش میکنی. مامان و بابا رو میشناسی و وقتی ازت میپرسیم با دست نشون میدی. ازت میپرسیم پیشی چی میگه ؟ میگی: بـیـــوووو (میووو) وقتی میگ...
31 مرداد 1392

عکس های تولد بهار ........

سلام عزیز دلم... بالاخره جمعه 31 خرداد بعد از یک هفته تاخیر برات تولد گرفتیم .خیلی خوب بود و خوش گذشت . اینجا چند تا از عکس هاتو میذارم تا یادگاری بمونه . البته چون بیشتر عکس هامون دست جمعی بود فقط چند تا دونه شو میتونم بذارم گلم. بقیه عکس ها در ادامه مطلب اینم کیک تولد بهارم راستی کلی کادو گرفتی . این خرسی خوشگل هم کادوی مامانیه(مامانه بابا)                ...
8 مرداد 1392

واکسن یک سالگی بهار

سلام دخترم.دیروز رفتیم خانه بهداشت تا واکسن یک سالگی شما رو بزنیم. اما گفتن واکسن رو فردا باید بیاید تا براش بزنیم. فقط قد و وزنت رو گرفتن که قدت 74 و وزنت هم 9200 گرم بود و خدا رو شکر هر دوتاش خوب بود. ماشالله به دختر خوشگلم که داره واسه خودش خانمی میشه. امروز هم رفتیم واکسنت رو زدیم و خدا رو شکر اصلا گریه نکردی فقط خانمه گفت احتمال داره تا چند روز دیگه علائم سرماخوردگی بیاد سراغت که امیدوارم چیز خاصی نباشه و به خیر بگذره. راستی بگم چه کار جدیدی یاد گرفتی؟ تازگی ها بوس میکنی (البته از دور) لبهاتو مثل ماهی میکنی و بوس میکنی. قربون لبهای خوشگلت برم. ...
8 مرداد 1392

یک روز خاص...........

                                                                 امروز خورشید درخشان تر است و آسمان آبی تر. نسیم ،زندگی را به پرواز میکشد و پرنده آواز جدید می سراید. امروز  بهاری دیگر است. در روز تولد مهربان ترین در میلاد کسی که چشمانم با حضورش بارانی است امروز را شادتر خواهم بود و دلم را به میهمانی آسمان خواهم برد. جشنی برای میلادت برپا خواهم کرد. تمامی گلها و سبزه ...
23 خرداد 1392