بهـــارمبهـــارم، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره
مهدیــارممهدیــارم، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

ღ بهــــار زندگی من ღ

این روزهــــــا ...

سلام دختر قشنگم . امروز 14 دی 93 هست . دیروز برای اولین بار رفتیم بینایی سنجی ، شنوایی سنجی و معاینه ی دندونات . قبلش خیلی باهات حرف زده بودم که قراره اونجا چیکار کنیم و گفته بودم باید دختر خوبی باشی و گریه نکنی . ولی متاسفانه موقعی که خانوم دکتر میخواست چشمات رو معاینه کنه یه گریه ای راه انداختی که نگو . یعنی با یه بد بختی چشات رو معاینه کرد . بعد رفتیم برای شنوایی . دکترش یه پیرمرد خوش اخلاق بود و خدا رو شکر زود تونست باهات ارتباط بر قرار کنه . اونجا زیاد اذیت نکردی . دندونات هم 1 دقیقه بیشتر نکشید تا نگاه کنه ولی شما همش در حال گریه بودی . یعنی اون حرفایی که قبلش برات زده بودم رو کلا فراموش کرده بودی . ولی خب خدا رو شکر همه چ...
14 دی 1393

دختر شیرین زبونم ....

سلام عزیز دل مامان . الان که دارم این مطلب رو مینویسم شما 30 ماه و 14 روزته . هم شیرین زبونی هات بیشتر شده هم گاهی اذیت کردنات . مثلا خدا نکنه تو یه جمعی یکی یواش بهت بخوره و بیوفتی ، انقدر گریه میکنی که به هق هق میوفتی و همه رو میترسونی . البته من فکر میکنم بیشتر خجالت میکشی و حس میکنی غرورت خورد شده . چون اگه این اتفاق تو خونه برات بیوفته بدون هیچی بلند میشی و به بازیت ادامه میدی . ولی کلا گریه هات عجیب و غریبه و هر کی ندونه فکر میکنه چی شده که اینجوری گریه میکنی .                              &nb...
7 دی 1393
1389 28 42 ادامه مطلب

بهـــــارم 2 سال و نیمه شد.

سلام عزیز دل مامان . امروز 23 آذر 93 هست و شما 2 سال و نیمه شدی گلم . مبــارکـــــه عــــزیـــزم .                                          هر روز که بزرگ تر میشی خودتو بیشتر تو دل ما جا میکنی . درسته شیطنت هات هم بیشتر میشه ولی اونا هم جزئی از تو و زندگی توه عزیزم و ما باید کمی تحملمون رو بالا ببریم. فقط اینو بدون که همیشه خدا رو به خاطر وجود نازنینت شکر میکنم عزیزم . میخوام یه کمی از شیرین زبونی هات بگم گلم . وقتی یه چیزی میخوای از بابا...
23 آذر 1393
1320 31 72 ادامه مطلب

بهــارم 29 ماهه شد.

سلام عزیز دلم . امروز 24 آبان 93 هست و شما ماهه شدی گلم . بهت تبریک میگم عزیزم . راستش جدیدا یه کمی اذیت هات بیشتر شده . یه جورایی میخوای همش حواسمون به تو باشه . گاهی بهونه هایی میگیری که واقعا نمیدونم چه جوری عکس العمل نشون بدم و متاسفانه کاری میکنم که بعدا پشیمون میشم . اینکه میخوای کاملا مستقل عمل کنی گاهی آدمو عصبی میکنه . حالا چند نمونه ش رو برات میگم خودت قضاوت کن . مثلا در پارکینگ رو شما باید باز کنی . آخه در به اون سنگینی رو منم نمیتونم باز کنم چه برسه به تو . این هم وقت گیره هم اذیت کننده برای هر دوتامون . گاهی میخوای لباس ها و کفش هاتو خودت بپوشی یا در بیاری . خودت سوار ماشین بشی و پیاده بشی و با این کارت لباسهاتو کثیف می...
24 آبان 1393

تعطیلات محرم 93 ...

سلام عزیز دل مامان . خوشگلم . امروز 17 آبان ماه 1393 هست . ما هفته ی گذشته روز یکشنبه رفتیم رو به کاشان تا تاسوعا و عاشورا رو اونجا بگذرونیم . چون چند روز دنبال هم تعطیل بود فرصت خوبی بود تا بریم دیدارها رو تازه کنیم . دیروز جمعه هم برگشتیم سر خونه زندگیمون و دوباره روز از نو ، روزی از نو . ولی خب با دیدن مامان و بابا و خواهر و برادرها حسابی شارژ شدیم . ولی وقتی میرسیم خونه شما مدام بهونه گیری میکنی و معلومه دلتنگی . چون اونجا حسابی دورت شلوغه و بهت خوش میگذره .                                &nb...
17 آبان 1393
1217 21 34 ادامه مطلب

بازم اومدم از بهــار بگم ...

سلام عزیز دل مامان . خوبی قشنگم ؟ امیدوارم روزی که خودت بتونی این مطالب رو بخونی بهترین روزهای زندگیت باشه و همیشه لبات خندون باشه . امروز 5 آبان 93 هست . ماه محرم دو روزی هست شروع شده . شبها میریم مجالس عزاداری و خدا رو شکر شما مثل دختر خوب تا آخر میشینی . البته گاهی باید با یه چیزی سرگرمت کنم که حوصله ت سر نره .آخر مجلس هم که سینه زنی هست شما همراه با همه سینه میزنی . بعد میای خونه و هر کی زنگ میزنه بهش میگی : رفتم روضه ، خانما گریه میکردن . البته با زبون شیرین خودت عزیزم . ان شالله امام حسین(ع) نگهدار تو و همه ی بچه ها باشه . دیروز غذامو درست کردم اومدم نشستم پای نت . دیدم رفتی از تو کابینت یه کاسه آوردی دادی به من . بهت گفتم این...
5 آبان 1393
2211 24 43 ادامه مطلب

روزهایی که میگذرد ...

 مادامی که این اطفال در کنارت هستند , تا می توانی دوستشان بدار , خود را فراموش کن و به ایشان خدمت نما. شفقت فراوان خود را از آنها دریغ مدار , مادام که این موهبت با توست قدرش را بدان و نگذار هیچ یک از رفتار کودکانه آنها بدون قدر دانی بماند , این شادمانی که اکنون در دست توست مدت زیادی نخواهد ماند . این دستان نرم کوچکی که در دست تو آشیانه دارد در حالی که در آفتاب قدم میزنی همیشه با تو نخواهد بود , همین گونه این پاهای کوچکی که در کنارت می دوند , و یا صداهای مشتاقی که بدون وقفه و با هیجان هزاران سوال از تو می کنند تا ابد نیستند. این صورت های قابل اعتماد که به طرف تو توجه می کنند , یا بازوان کوچکی که بر گردن تو حلقه می شوند و لبان ...
1 آبان 1393

این روزهای بهــــار...

سلام گلــــم ، عشقـــم ، جونـــم. امروز 27 مهر 93 هست و شما ماه رو چند روزه تمام کردی. عزیز دلم تو داری روز به روز بزرگ تر میشی وکارهات و حرفات هم با خودت بزرگ میشن . به قول یکی از دوستای نی نی وبلاگی با اینکه خیلی منتظر همیچین روزهایی بودم اما گاهی میترسم این شیرین زبونی هات تموم بشه.                                                حالا یه کمی از کارهات بگم عزیزم . گاهی اوقات متر رو میاری و میگی ...
27 مهر 1393